کوچــه هـای بـی بهــار... چه خوش صید دلم کردی، بنـازم چـشم مستت را ...
| ||
|
پروردگارم، مهربان من! از دوزخ این بهشت رهاییم بخش. اینجا هر درختی مرا قامت دشنامی ست؛ وهر زمزمه ای بانگ عزا... وهر چشم اندازی سکوت گنگ و بی حاصل. رنج زای گسترده ای.... در هراس دم می زنم و در بی قراری زندگی می کنم. و بهشت تو برای من بیهودگی رنگینی ست... . این حوران زیبا و این قلمان رعنا، همچون مائده های دیگر، برای پاسخ نیازی در منند. __ اما خود بی پاسخ مانده ام! بودن من بی مخاطب مانده است. من در این بهشت، همچون تو در میان آفریده های رنگارنگت ، تنهایم. تو قلب بیگانه را می شناسی. که خود در سرزمین وجود بیگانه بودی... کسی را برایم بیافرین تا در او بیاسایم. ___ دردم درد بی کسی بود..../
نظرات شما عزیزان: |
|
] [ Weblog Themes By : iran skin ] |